اکثر مردم چنین می پندارند حجابی که اسلام به زن اختصاص داده بزرگترین گواه بر این است که اسلام زن را با مرد مساوی ندانسته است حتی بعضیها هم آن را نشانه تحقیر زن و محدودیت بسیار در آزادی او پنداشته اند. اگر اینان در انگیزه تشریع حجاب اندیشه و تامل کنند در خواهند یافت که قضیه درست برعکس تصورات آنهاست و خواهند دانست که خداوند سبحان از حجاب راهی ساخته و پرداخته کرده که جهت مشارکت زن با مرد در راستای تشکیل جامعه و امور مختلف آن لازم و ضروری است و نیز از آن ابزاری ساخته است که در ممکن ساختن همیاری عملی زن و مرد در عرصه های علمی، فرهنگی، و دیگر فعالیتهای مدنی و انسانی تاثیرگذار است. متاسفانه این حقیقت از دید بسیاری ها پنهان است و احساس تاسف ما افزایش می یابد بدانگاه که در لابلای مطالب آینده برای ما روشن شد که حقیقت ناشناخته از جمله بارزترین حقایق است. انگیزه تشریع حجاب در کلیه مفاهیم انسانی توانمندی های ذهنی و جسمی و عناصر تشکیل دهنده فعالیت های اجتماعی و فکری زن و مرد شریک است و این نقطه مشترک در میان آنهاست. آنگاه وجه تمایز زن و مرد در این است که ذات الهی در وجود زن مظاهر زنانگی و جاذبه های جنسی را به ودیعت نهاده است که این جاذبه ها راهی به سوی لذت و کامجویی متقابل در بین زن و مرد می باشد.حال بدیهی است که منشأ این لذت جنسی و محرکهای آن همان غریزه جنسی است که در وجود زن و مرد قرار دارد نه آن نقطه مشترکی که آنها را به لحاظ فکری و ذهنی در اقدام به حرکتهای اجتماعی علمی و فرهنگی به هم پیوند می دهد. بنابراین مرد از یک طرف از خصلتی که در زن وجود دارد و در آن با وی شریک است خصلتی چون همیاری فکری و جنبشی در راستای تشکیل تمدن و جامعه استقبال خواهد کرد و از طرف دیگر به لحاظ غریزه جنسی از مظاهر زنانگی و جاذبه های جنسی زن نیز استقبال خواهد کرد. حالا خواهی توانست تنها چند لحظه همراه با من تامل کنی تا در نتیجه به آسانی دریابی که در اینجا در جهت جمع شدن زن و مرد با هم بر سر راه همیاری واقعی در عرصه فعالیتهای مختلف انسانی اجتماعی و مدنی نیازمند به حضور ذهنی تاثیرگذار و فعال یک شرط الزامی وجود دارد.همچنانکه نیز برای به همدیگر رسیدن زن و مرد در سرچشمه لذت و اشباع غریزه جنسی که هردو مورد نیازمند به عوامل تحریک کننده و جاذبه های جنسی است یک شرط الزامی وجود دارد و هدف از این شرطها هم این است که هیچ یک از این دو کار مشترک در دیگری اختلال ایجاد نکند.بر آن نشورد و صفا و سودش را به تحلیل نبرد. اینک شرطی که برای همکاری در عرصه نخست الزامی است کدام است؟ شرط آن چنانکه برای هر متفکری روشن است این است که حایلی درکار باشد که در بین طبیعت و ماهیت این دو دیدار مشترک فاصله ایجاد کند به گونه ای که هیچ یک از آنها بر دیگری تاثیر منفی نگذارد و آن را به اختلاط و تباهی نکشاند.پس این شرطی که چنین نقشی را ایفا خواهد کرد باید چه چیزی باشد؟ این شرط چیزی جز حجاب اسلامی که از جانب پروردگار تشریع گردیده است نخواهد بود.برا یاینکه ذهن شما در تصور معنی حجاب به راهها نرود و خیالتان بسوی تصورات اغراق آمیز و مزاحم پرواز نکند.برای شما توضیح می دهم که حجاب چیزی بیش از یک حایل منطقی نیست که مشارکت زن با مرد در راستای انجام وظایف انسانی و اجتماعی را از مشارکت او با مرد در جمع شدن بر سرچشمه لذت و اشباع غریزه جنسی جدا خواهد کرد.برای معنی حجاب تعریفی شرعی سراغ نخواهی داشت که در جلوه گر ساختن نقش حجاب و هدف آن از این تعریف دقیقتر به نظر برسد.از آن پس خواهی توانست آن را به میل خودت به هر نامی که حاکی از این هدف و رسالت باشد نامگذاری کنی. حالا همراه من بیا تا با هم در برابر این تئوری از حوادث فراوان جامعه هم وام گرفته نسبت به یک نمونه عملی آگاهی حاصل کنیم. وقتی که دیدیم در یک نشست علمی یا فکری که با هدف اصلاحی اجتماعی یا حل و فصل مسأله ای علمی یا فرهنگی تشکیل می گردد زن همراه مرد مشارکت دارد در این صورت ما پا به پای امیال و آمال کسانی که نسبت به حجاب و محدودیتهای آن تگرانی به دل راه داده و از آن ابراز نارضایتی می کنند حرکت کرده و چنین فرض می کنیم که در این دیدار مشترک علمی یا فرهنگی زن همچون زنان لاابالی گر امروزه با خودآرایی و نمایاندن جاذبه های جنسی خود به صحنه بیاید حالا شما تصور می کنید که بر اثر این صحنه تحریک گر و فتنه انگیز زن که به هنگام تبادل نظر در مسأله ای فکری یا معضلی اجتماعی و یا کاری ادبی از خود به نمایش می گذارد چه چیزی اتفاق خواهد افتاد؟ چیزی که ناگزیر رخ خواهد نمود این است که تمایلات جنسی مردانی که شاهد این صحنه هستند و بدان زن نگریسته و بدو گوش سپرده اند به جوش آمده و بر فعالیتهای فکری آنها می شورد و بدینوسیله غریزه جنسی آنها را از حرفها و قضایتهای فکری این زن غافل کرده و به سوی جاذبه های جنسی به نمایش درآمده او می کشاند یعنی ایراد سخنان او برای آنها در یک جا و در عین حال جاذبه های جنسی او در جایی دیگر با آنها بازی می کند.این خود با وضوح تمام بدان معناست که علی رغم گفتار علمی یا فکری این زن مردان حاضر در جلسه او را به این عنوان نگاه می کنند که یک مجموعه از محرکهای جنسی و مظاهر زنانگی است که غریزه جنسی را هیجان زده ساخته و مرد را به کامجویی و لذت تحریک خواهد کرد و بدینوسیله به صحبتهایش اندک توجهی ندارند. یادآور می شوم که در یکی از هم اندیشی هایی که هر مسأله در کشور الجزایر تشکیل می گردید خانمی آلمانی شرکت داشت و من هم یکی از شرکت کنندگان در این گردهمایی بودم وقتی که در زمان مشخص خود به جایگاه دعوت شد که سخنرانی کند همچون سایر زنان غربی با خودآرایی و به علاوه با نشان دادن حرکاتی فتنه انگیز به صحنه آمد. من به چهره حاضرین نگاه انداخته در آنها دقت کردم در حالی که این خانم نیز در گفتار فکری خود که اهمیت غیر قابلی هم داشت داد سخن می داد به خدا قسم جز احساسات جنس گرایی و لذت جویی در چشمانشان چیزی مشاهده نکردم و در این چهره ها اثری از عکس العمل مثبت ذهنی و علمی نبود و تنها بازتابی که ایراد حرفهایش برجای نهاد این بود که بعضیها در اتاق او در هتل یک برگ کاغذ گذاشتند که در آن خویشتن را به او معرفی و او را به ضیافت کوکتل شبانه دعوت کرده بودند! حالا دقت کنید آیا می توان برای خانمی متفکر و پژوهشگر و انسان تحقیری مفتضحانه تر و مسخره آمیزتر از این تحقیر و خوار داشتن تصور کرد؟ برای بار دیگر در این داستان کوتاه که به شرح زیر می آید به عین همین تحقیر شخص زن نگاهی داشته باشید که چگونه برای شما به خوبی جله گر می افتد. یکی از بانوان شاعر بلند آوازه جهان عرب در شب شعری قطعه شعری می سرایید.او نیز به نوبه خود زیبایی و زینتش را به نمایش گذاشته بود و موهای دراز و صاف و فروهشته اش را در حال سراییدن اشعارش به طرف گوشه ای از صورتش خم می کرد آنگاه بلافاصله آنها را با تکانی جذاب و تحریک آمیز از صورتش کنار می زد.پس از آنکه به ایراد اشعارش خاتمه داد و سالن از کف زدن حاضرین طنین انداز شد یکی از آنها به دوست خود گفت:اشعارش را چطور دیدی؟او در جواب گفت:راستی موهایی دارد که عقل را می رباید و افسون می کند! آیا کسی هست که در ضمن این گفتار زشت ترین جملات تحقیرآمیز و گزنده را مشاهده نکند و نخواند؟و آیا کسی هست_هرکه باشد_ مضمون و مفاد این عبارات را فهم نکند عباراتی که اهداف مشارکت زن و مرد در کلیه عوامل سازنده حیات اجتماعی را نابود کرده و دور می اندازد عباراتی که خطاب به زن می گوید:هرچند هم کوشش کنی که به عنوان زنی متفکر یا دانشمند یا مبتکر یا ادیب در میان مردان خود را نشان دهی اما باید بدانی که در کلیه این احوال عروسکی زیبا هستی که مرد بدان سرگرم می شود و لذت و شانس خویشتن را در آن مشاهده خواهد کرد. این که بود و کدامین مکتب بود که نسبت به کرامت زن این همه غیرت از خود نشان داد که اینچنین خوار می شود و در آتش این محرک های جنسی تلاشهای انسانی و استعدادهای علمی و ابتکاری او به تحلیل می رود و به همین خاطر حایلی مستحکم نهاد تا شخصیت انسان بودن زن را از شخصیت زن بودنش متمایز سازد؟زن با شخصیت نخست از کلیه ویژگیهای انسانی و فکری برخوردار خواهد شد و با شخصیت دوم شخصیت مرد بودن مرد همراه با همه مظاهر و آثار او را کامل خواهد کرد. محققاً این مکتب اسلام است که مقتضیات این غیرت داشتن نسبت به شخصیت زن را پاسخ مثبت داده و راههایی را فراروی او گشوده است که حفظ شخصیت او را از هرگونه احساسات تحقیرآمیز تضمین کرده و شخصیت انسانی او را که شالوده مشارکت او با مرد است در برابر هرآنچه که او را تهدید می کند و برایش کمین می گیرد استحکام می بخشد. و این پاسخ از جانب اسلام بدین صورت است که اگر زن خواست بنا به انگیزه انسانی خود در عرصه هی مختلف انسانی و اجتماعی با مرد مشارکت داشته باشد در این شرایط اسلام بر زن واجب می داند که وقار و متانت داشته باشد تا بدینوسیله شخصیت انشانی او که تشکیل دهنده نقطه مشترک زن و مرد است جلوه گر شود و مظاهر زنانگی و جاذبه های جنسیش مختفی باشد این از یک طرف و از طرف دیگر چنانچه زن بخواهد در زمینه تبادل و دست به دست کردن عامل سعادت زناشویی همراه با کلیه مسئولتهای ناشی از آن در زیر چتر ازدواج شرعی مقدس به مرد بپیوندد در این صورت اسلام او را فرا می خواند که مظاهر زنانگی خودش را که راه نوعی دیگر از مشارکت زن و مرد است برای شوهرش بنمایاند و از لابلای آن همگام با شوهرش از لذتی که ذات اقدس الهی آن را حقی برای زوجین قرار داده برای خود بهره برداری کند. اگر چنانچه هر بانوی مسلمان و ملتزمی در جای ان خانم قرار گیرد و آن گفتار فکری سودبخش را ایراد نماید خواهی دید که در برابر انبوه حاضرین در جلسه فقط مهارتهایی را به نمایش خواهد گذاشت که شخصیت انسانیش که تشکیل دهنده نقطه مشترک در بین او و مردان حاضر می باشد آنها را ایجاب خواهد کرد. آنگاه نهایت تلاش بر آن دارد که مظاهر زینت و جاذبه ها محرک های جنسی خود را که مردان را از شخصیت انسانیش غافل می کند مختفی بدارد.اینجاست که خواهی دید توجه همگان را به گفتاری فکری خلاق خود معطوف داشته و بجای آنکه آنها او را به چاله شهوات جنسی بیندازد او آنها را به سطح معلومات و تلاشهای علمی خود ارتقا می دهد.با این همه اسلام این زن را هم از شخصیت زنانگیش و غریزه جنسیش جدا نخواهد ساخت ولی اسلام با دقت کامل او را آموزش می دهد که این حکمت را در پیش گیرد که می گوید:هرجایی برای خود سخنی دارد. ناگفته نماند من تصور می کنم بعضیها بگویند:شما چه بسا نمونه هایی از زنان لاابالی گر و بی بندوبار را در نظر گرفتی و البته که می توان روی این تعریف یاد شده حساب کرد ولی بفرمایید در صورتیکه زن بدون حجاب شرعی برهنه بیرون بیاید و در عین حال بنا به معنای عرفی جامعه نسبت به ظاهر و شکل خود بی تفاوت و لاابالی نباشد صورت اشکال چگونه است؟و آیا در این شرایط نیز همان فرضی را که توصیف کردی اتفاق خواهد افتاد؟ در پاسخ می گویم:آنچه که در مفهوم خودآرایی و نمایاندن جاذبه های جنسی داخل است یک امر نسبی است و مراتب متفاوتی دارد که از آراستن و برهنه کردن موی سر شروع می گردد و ممکن است رفته رفته دایره آن توسعه یابد و به نهایت حد خود برسد.و چون یکایک این مراتب تحت نمایاندن زیباییهای فتنه انگیز داخل می باشد ترازویی درکار نیست که آنها را در حکم از هم متمایز سازد. و همچنین مسأله به گناه و فتنه افتادن بر اثر این زیباییهای فتنه انگیز یک امر نسبی است.ای بسا که زیباییهایی که کم آشکار می گردد توجهت را به خودش جلب نکند و اصلاً احساست را تحریک نکند اما شخصی که در کنارت نشسته عاشق آن گردد و در خیال آنها شناور شود. از دیرباز هم گفته اند: هر پیش پا افتاده ای بردارنده ای دارد. و عین این گفته در مورد زن سالخورده و پیر نیز صدق می کند زنی که دیگر انتظار آن نمی رود که در زینت و زیباییهای آشکارش چنان تاثیری وجود داشته باشد که قبلاً وجود داشت. آری مسأله در اینجا هم نسبی است چرا که طبیعت مردان و شرایطی که موجب تاثیرپذیری و عدم تاثیرپذیری آنان است متنوع و گوناگون است.با این همه چنانچه این زن کهنسال گمان به این نداشته باشد که در میان مردان خواه ناخواه کسی هست که تحت تاثیر جاذبه های جنسی و زیباییهای آشکارش قرار می گیرد هیچگاه خود را خسته نخواهد کرد که زیباییهایش را در معرض نگاه مردان بگذارد. پس با توجه به این واقعیت نکارناپذیر و ملموس اسلام در حل و فصلها احکام خود را با توجه به کلیات امور و حوادث وضع می کند و به وجه تمایزهای سبی در بین جزئیات امور اعتنا و توجهی ندارد.البته این کار همه قوانین هم هست از آنجا که وصف شمول و عموم از جمله بارزترین مزایای قواینن می باشد لازم است که در اجرای آنها معنی شمول و عموم نیز منظور شود در غیر این صورت نمی توان مواد و مضامین آنها را به عنوان قوانینی ک احکام آنها بر همگان جاری است به حساب آورد. این معنی همان قاعده فقهی است که می گوید : }تنزل المظنة منزلة المئنَّة{ یعنی در راستای اجرای احکام شرعی هرآنچه که ظنی الوقوع است در حکم چیزی که حتمی الوقوع است قرار داده خواهد شد که هدف از آن احتیاط کاری و وجود نظم در این باب می باشد. برای مثال شراب حرام است چون بی تردید مست کننده است.حالا اگر ما بیاییم در میان کسانی که بر اثر تناول مشربات الکلی مست می شوند با کسانی که با تناول آنها مست نمی شوند و همچنین در میان کسانی که به یک جام می مست نمی گردند با کسانی که با یک جرعه هم مست می شوند تفاوت بگذاریم سپس بر مبنای همین تفاوت در منشها و عادات و رسوم اجرای حکم اسلام در ابن زمینه را نیز تجزیه و تفکیک نماییم در این صورت مفهوم قانونی این حکم باطل و بالاخره مفهوم تشریعی آن نخواهد توانست مردم را پوشش دهد. به همین خاطر در مسأله حجاب نیز لازم است که ذات الهی برای معنی وقار و متانت مطلوب حد و مرزی را مطابق با هدفی که به خاطر آن تشریع گردیده مشخص نماید و این معنی مشخص رنگ قانون عمومی بخود گیرد و از این رو ناگزیر می باید این حکم بر یکایک زنان در هر شرایطی اجرا گردد. ادامه دارد …. برگرفته از : کتاب: زن در میان شفافیت شریعت الهی و تیرگی فرهنگ غرب مؤلف: دکتر سعید رمضان بوطی مترجم: عمر قادری
نظرات